بارانباران، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
مامان محبوبهمامان محبوبه، تا این لحظه: 31 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره
بابا محمدبابا محمد، تا این لحظه: 36 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

دخترم باران

سفر شمال شهریور95

دخمل گلی ما همگی با خاله ها رفتیم شمال شهر سی سرا و خیلی خیلییی زیاد خوش گذشتتتتت اینم عکساش اینجا پارک داخل ویلاس اونم که پشت سرته فرنازه من و باباجون     شما اصن اب و دریا دوس نداشتی و نمیومدی حتی امتحان کنی اینم همسفرامون       من وشما با قیافه های هپلییی   شما کلا همون پارک رو فقط دوس داشتی ...
29 دی 1395

تولد دو سالگی دخملک

بارانم همه زندگیم ما امسال تولد دوسالگی شما رو تو مسیر برگشت از مسافرت تابستونی بودیم و نتونستیم برای شما یه تولد خوب بگیریم البته بعدش میشد ولی من دوس داشتم روز زمینی شدنت فرشتم فقط براش تولد بگیرم و اینجور شد که نگرفتیم  و متاسفانه شما اصلا برای رفتن به اتلیه همکاری نمیکنی و حتی حاضر نیستی به دوربین نگاه کنی و اینم دلیل نبردن اتلیه شما در 2 سالگی حالا عکسایی که خودم گرفتم برات میزارم       دختر دوساله مامان   ...
29 دی 1395

دل نوشته مادر و دختر

دخملک عزیزتر از جانممم منو ببخش که مدت زیادی نتونستم بیام و برات بنویسم الان که دارم اینارو مینویسم 2سال و 5 ماه و 14 روزه هستی .تو خیلی خانم شدی و همه کاراتو خودتو انجام میدی و فوق العاده زیاد سوالای مختلف تو ذهنت داری که مدام در حال پرسش و پاسخیممم  ...
29 دی 1395

کارای این روزای دخترکمم

دوماه دیگه مونده به تولد 2 سالگیت دو سال کنارمون بودی جه قد زود گذشت البته همه چی یادم میمونه دخترککککممم این روزا شما شدی و ددر رفتن از صب که بیدار میشی میگی بریم ددر تا شب از کنار مغازه کنار پارک هم که رد میشیم باید حتما بسنی بخریم حالا فرقی نداره اگه حتی همون موقع هم خورده باشی بازم باید بخریم   تو بهترین و شیرین زبون ترین دخملیییییییییییییییییییییییییی   اینم فرناز و شما و سیناییی  سینا این روزا شده رفیق جون جونیت تازه بهت میگه مریم ...
26 خرداد 1395

بدون عنوان

سلامممم دخترکم منو ببخش که نمیتونم زیاد به وبلاگت برسم کل روز رو درگیر و دار کارای تو عشقم هستمممم واقعا زمان کم میارم کاش بدونی که چقددد خانم شدی این روزا الانه دارم مینویسم نصفه شبه و شما الان تو ۲۲ ماه هستی کلی اخلاق و رفتارات تغییر کرده با خودت بازی میکنی اجربازی کتاب میخونی نقاشی میکشی کلی حرف میزنی کامل جمله میگی و کلیییی سوال میپرسی عشقممم  مامان بپوشم  مامان بریزم مامان برم بابا بیا اجربازی بابا بریم ماشین سواری بابا بشتنی  بخررر  همه چی میگه گلمم اینا گلچیناش بود  خلاصه شیطناتم همه جذابن برام تازگیاهم نقاشی رو در و دیوار رو داره تجربه میکنی       اینجا...
6 خرداد 1395

روزمرگی های دخترکممم

سلامممم دخترکم منو ببخش که نمیتونم زیاد به وبلاگت برسم کل روز رو درگیر و دار کارای تو عشقم هستمممم واقعا زمان کم میارم کاش بدونی که چقددد خانم شدی این روزا الانه دارم مینویسم نصفه شبه و شما الان تو ۲۲ ماه هستی کلی اخلاق و رفتارات تغییر کرده با خودت بازی میکنی اجربازی کتاب میخونی نقاشی میکشی کلی حرف میزنی کامل جمله میگی و کلیییی سوال میپرسی عشقممم  مامان بپوشم  مامان بریزم مامان برم بابا بیا اجربازی بابا بریم ماشین سواری بابا بشتنی  بخررر  همه چی میگه گلمم اینا گلچیناش بود  خلاصه شیطناتم همه جذابن برام تازگیاهم نقاشی رو در و دیوار رو داره تجربه میکنی ...
6 خرداد 1395

اولین کفشای زندگیت

دخترم من عاشق اولیناتم چون برام به شدت جذابه مث اولین قدمت اولین حرفت اولین بوسه ای که به من زدی و اینم اولین کفشایی که واست گرفتیم یکی تابستون اللبته اواخرش و یکی هم زمستون  خوب عشق منی تو با این تیپات این اولیش     ...
25 بهمن 1394

18 ماهگی و واکسن

دخترکم بالاخره اخرین واکسن رو هم زدی و راحت شدی و برخلاف تصورم خیلی راحت کنار اومدی و فقط دو روز پات درد میکرد و بعدش دیگه راحت شدی خدا شکر     اینم چندتا عکس از 18 م اهگیت       حسابی هم جیگر شدی و همه ی کلمات رو میگییی عاشقتمممم که   ...
25 بهمن 1394